مروري بر سناريوهاي انتخاباتي جريان دوم خرداد
مروري بر سناريوهاي انتخاباتي جريان دوم خرداد
مقدمه:
تا برگزاري دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري نيز فرصت زيادي نمانده است و همه جريانات اصلي موجود در عرصه سياسي کشور، خود را از هر نظر براي شرکت در اين انتخاب سرنوشتساز آماده ميکنند. بر کسي پوشيده نيست که تدوين نقشه راه براي پيروزي نيروهاي انقلاب در برهه زماني فعلي نياز به شناسايي فضاي کلي انتخابات، آشنايي با نقاط قوت جريان خودي و شناخت سناريوهاي انتخاباتي حريفان دارد.
جرياناصولگرا
جريان دوم خرداد
جريان دومخرداد در حال حاضر بيش از هر چيز با عدم يكپارچگي و درهم ريختگي آراء و عقايد اعضا و گروههاي متفاوت روبرو است. اين جبهه در وضعيت كنوني مجموعه آشفتهاي متشكل از نيروهايي با عقايد متفاوت است و تصميمسازان آن ميكوشند با تاكتيك ترسيم دشمن مشترك به نوعي اتحاد و اجماع ميان اعضا دست يابند. با اين حال اين آشفتگي ذاتي در جبهه دوم خرداد همچنان باقي است.(1) و در حال حاضر افراد متنوعي در اين جبهه به عنوان كانديدا مطرح هستند. توضيح اين نكته ضروري است كه هرچند برخي از اين كانديداها (به غير از كروبي و خاتمي) هنوز به طور رسمي وارد عرصه انتخابات نشدهاند، اما طرح احتمال كانديداتوري آنها به نقل از گروههاي سياسي طرفدار آنها، دليلي كافي براي نشاندهنده ميزان آشفتگي جريان دومخرداد است.(2) برخي از اين كانديداهاي مطرح كه احتمال حضور آنها در انتخابات هنوز به قوت خود باقي است، عبارتند از:
سيدمحمدخاتمي؛ وي به عنوان يکي از محوريترين سران اين جناح سياسي که از سوي برخي احزاب به عنوان ليدر اصلي دوم خرداديها شناخته ميشود، هرچند پس از فراغت از رياست جمهوري، هيچ سمت «رسمي» را نپذيرفت اما در قالب دو مؤوسسه تحت مديريت خود (باران و گفتوگوي تمدنها) به فعاليتهاي سياسي، اجتماعي و خصوصاً فرهنگي شدت بخشيد. وي از چندي پيش با چند سفر استاني كه انجام داد در حقيقت فعاليتهاي انتخاباتي خود را شروع كرد. ادبيات وي حتي بعد از اعلام حضور در انتخابات نيز ادبياتي دوپهلو، كنايهآميز و شبههآميز است.
ميرحسين موسويخامنهاي؛ (زاده ۱۳۲۰ در خامنه)، از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ نخستوزير جمهوري اسلامي ايران بوده است. وي آخرين نخستوزير ايران است که با تغيير قانون اساسي و حذف پست نخستوزيري، از فعاليتهاي اجرايي کناره گرفت و عمده فعاليت خود را در فرهنگستان هنر متمرکز کرد و در حال حاضر رئيس فرهنگستان هنر ميباشد. قسمت چالشبرانگيز كارنامه ميرحسينموسوي در كنار خدماتش، بحث استعفاي وي بود كه اين «استعفا» با واكنش تند رهبر فقيد انقلاب اسلامي حضرت امامخميني(ره) مواجه شد، به گونهاي كه امامخميني(ره) در واكنش به اين استعفا، خطاب به مهندس موسوي مينويسند: «نامه استعفاي شما باعث تعجب شد. حق اين بود كه اگر تصميم به اين كار داشتيد، لااقل من و يا مسئولين بالاي نظام را در جريان ميگذاشتيد. در زماني كه مردم حزبالله براي ياري اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه ميبرند چه وقت گله و استعفا است...در صورتي كه نسبت به بعضي از وزرا به توافق نميرسيد، چون گذشته عمل ميشود، اين حق قانوني مجلس است كه به هر وزيري كه مايل بود رأي بدهد...همه بايد به خدا پناه ببريم و در مواقع عصبانيت دست به كارهايي نزنيم كه دشمنان از آن سوءاستفاده كنند. مردم ما از اينگونه مسائل در طول انقلاب زياد ديدهاند. اين حركات هيچ تأثيري در خطوط اصيل و اساسي انقلاب اسلامي ايران نخواهد داشت. از آنجا كه من به شما علاقهمندم، انشاءالله عندالملاقات مسائلي است كه گوشزد مينمايم». (15/6/67)
منتقدين دولت موسوي نخستوزير وقت، با توجه به فراز پاياني پاسخ حضرت امامخميني(ره)، ميگويند كه امامخميني(ره) در جلسات بعد از استعفا، انتقادهايي از دولت آقاي موسوي را به وي متذكر و گوشزد كرده است. منتقدين دليل عدم انتشار مباحث اين جلسات در آن زمان و يا ذكر اين موارد در نامه را وجود فضاي بحراني جنگ ايران و عراق ذكر ميكنند. تحليل برخي طيفهاي ميانهرو دومخردادي اين است كه ميرحسين خاطرات خوبي در حافظه تاريخي ملت به جا گذاشته و در بين همه طيفها (حتي اصولگراها) راي دارد. (3) طيف ميانهروتر دومخرداد ميكوشد با تبديل كردن «ميرحسين» به نماد خاطرات خوش اوايل انقلاب، او را براي كانديداتوري مطرح كند. البته تجربه انتخاباتهاي گذشته كه هر بار با اعلام امكان حضور وي و در نهايت بيانيه عدم حضور تكرار شده، اظهار نظر در اين باره كه آيا «ميرحسينموسوي» نامزد انتخابات خواهد شد يا خير را مشكل كرده، اما به هر حال سكوت او بر مانورهاي انتخاباتي دومخرداديها و برخي مصاحبههاي «ميرحسين» پس از 20 سال سكوت نشان ميدهد كه وي ـ لااقل تا اينجا ـ پذيرفته است كه در سناريوي انتخاباتي دومخرداديها نقش بازي كند هر چند وي منتقد برخي عملكردهاي دومخرداديها است (4) و اين كه همكاري او با آنها تا كجا ادامه خواهد داشت، سئوالي است كه تحليل مجزايي ميطلبد. به هر حال هنوز پاسكاري «ميرحسين» و «خاتمي» براي كانديداتوري ادامه دارد. (5)
حسن روحاني؛ دبير شوراي عالي امنيت ملي در دولتهاي سازندگي و اصلاحات نيز از چهرههايي است که گفته ميشود مدتي است تلاش براي حضور در عرصه انتخابات رياست جمهوري سال آينده را آغاز کرده است. «حسنروحاني» که بيشتر در ميان اقشار جامعه با عنوان مذاکرهکننده ارشد پرونده هستهيي در دولت «سيدمحمدخاتمي» شناخته ميشود، اکنون در کنار «رئيس» مورد علاقه خود يعني «آيت الله هاشميرفسنجاني»، رياست مرکز تحقيقات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت را عهده دار است. وي پاي ثابت پاسخگويي به انتقادات دولت نهم عليه عملکرد تيم سابق هستهيي است. «روحاني» كه مورد حمايت «حزب اعتدال و توسعه» قرار دارد و برخي از اعضاي کارگزاران (دو حزب حامي هاشميرفسنجاني) از جمله نامزدهاي مطرح براي تشكيل «دولتوحدتملي» بود. وي بارها اثبات كرده است كه علاقه مفرطي به رقابت با احمدي نژاد ـ به عنوان كانديداي واحد دومخرداديها ـ دارد اما با مطرح شدن اسامي نظير ميرحسين، خاتمي و كروبي احتمال نامزد شدن او ضعيف است.
محمدرضا عارف؛ ابراز تمايل وي به کانديداتوري در انتخابات رياست جمهوري سال آينده پيش از مطرح شدن نام خاتمي، از ساير چهرههاي اصلاحطلب جديتر بود اما در حال حاضر جزو نامزدهاي درجه دو جريان دومخرداد با احتمال ضعيف شركت در انتخابات دستهبندي ميشود. معاون اول خاتمي تاكنون چندين بار اعلام کرده که در صورت نيامدن مدير سابق خود، «براي رهايي کشور از شرايط فعلي» وارد گود انتخابات ميشود. اين سخنان وي همواره با واکنش منفي مطبوعات و چهرههاي سياسي اصلاح طلب مواجه شده است، چه اينکه آنها معتقدند «عارف»، چهرهاي به مراتب ضعيفتر از بسياري از چهرههاي شناخته شدهتر اصلاحطلب بوده و امکان اجماع و کسب راي جامعه براي وي قابل تصور نيست.
حسين کمالي؛ وزير کار و امور اجتماعي در دولت اول و دوم محمدخاتمي بوده است. وي از اعضاي جبهه مشارکت ايران اسلامي و مورد حمايت طيف «خانهكارگر» براي نامزدي در انتخابات رياستجمهوري است. حمايتي كه بيشتر به طنز انتخاباتي شبيه است تا يك تاكتيك سياسي.
هيچ چيز بيشتر از يك رقيب مصمم خودي كه مدام حرف خودش را تكرار ميكند و گوشش به حرف کسی بدهکار نیست، براي رقابت در عرصه انتخابات دردسرساز نيست. «مهديکروبي» با اعلام كانديداتوري خود، اولين شكاف را در اردوگاه اصلاحطلبان ايجاد كرد. کانديداي انتخابات رياست جمهوري نهم كه هنوز هم معتقد است نشستن بر کرسي رياستجمهوري نهم «حق» وي بوده است، در طول سه سال گذشته چه به صورت پنهان و گاهي نيز کاملاً آشکارا از حضور قطعي خود در ميدان انتخابات سال آينده سخن گفته است. او در حال حاضر با جذب و سازماندهي برخي چهرههاي سرشناس جريان دومخرداد نظير «رهامي»، «كرباسچي»، «جميلهكديور»، «عباسعبدي»، «بهروزافخمي»، «قوچاني» و «مهاجراني» عزم جدي خود براي شركت در انتخابات را نشان ميدهد اما مواضع انتقادي کروبي در خصوص بخشهايي از اصلاحطلبان از يک سو و اوضاع و احوال پيشآمده براي حضور «خاتمي» و «ميرحسين» از سوي ديگر، برخي دومخرداديها را برآن داشته تا به هر نحو ممكن او را از اين تصميم پشيمان نمايند. وي از يك طرف چندين بار اعلام كرده است كه در صورت وجود کانديداي مورد اجماع در ميان اصلاح طلبان ـ به شرط آن كه از نظر حزب وي قابل پذيرش باشد ـ از نامزد مذکور با همه توان حمايت خواهد کرد ولي در چند اظهار نظر صريح ديگر اعلام كرده است كه به هيچ عنوان به نفع كسي كنار نخواهد كشيد.(6)
مهمترين ائتلاف حال حاضر جبهه دوم خرداد که در عین حال شکنندهترین ائتلاف نیز هست، همراستا شدن اطرافیان آقاي هاشمیرفسنجانی با برخی افراطیون دومخردادی و در مسند تصمیمسازی قرار گرفتن او است. البته تاریخچه نحوه برخورد افراطيون مدعي اصلاحات با هاشميرفسنجاني از همان آغاز کار دومخردادیها با فرازو نشيبهای نامعقول و حیرتآور روبرو بود. متاسفانه این روند پرتلاطم که جهت وزش بادهاي موسمي سياسي يا توفانهاي انتخاباتي، راهنمای آن است، همچنان ادامه دارد و این بار ائتلاف بر سر «حذف احمدی نژاد» است که زمینهساز مناسبات تازه آنان شده است. این ائتلاف تاکتیکی و همسفرگی مسالمتآمیز، هرچند ظاهری ساده دارد اما به دلیل نوع عناصر و اجزا تشکیل دهنده، اهداف مد نظر و محتوای پُر ابهام و سرشار از تناقضی که دارد، بسیار پیچیده عمل میکند. در مناسبات جدید شکل گرفته میان آقای هاشمی با برخی عناصر دومخردادی، یکی از طرفین به صورت چراغ خاموش(7) سعی دارد با سازماندهی نیروهای اجتماعی پراکنده و استفاده از مهرههای دوم خردادی به عنوان ابزار معامله، به هدف خود دست یابد و طرف دیگر میکوشد با تمسک به شخصیت دیگری، جایگاهی برای کسب اعتبار و قدرت سیاسی فراهم آورده و به نوعی مشروعیت از دست رفته خود را بازگرداند.
با این وجود «نردبان ائتلاف اطرافيان هاشمی و دومخرداد» هرچند با مختصات کسب قدرت طراحی شده، اما از دو تَرک اساسی و عمیق رنج می برد. تَرکهایی که نردبان را در معرض واژگونی و از هم گسیختگی و بالاروندگان از آن را در حالتی لرزان و نامطمئن قرار داده است . شکاف اول اینکه فلسفه دوم خردادیها از ابتدای شکلگیری و بعدها در تمامی دوران «به اصطلاح اصلاحات»، بر «نفی و رد هاشمی» استوار بود است و شکاف بعدی این که اصولا هاشمیرفسنجانی برای خود چهرهای فراجناحی قائل است و نمیخواهد این تابو علناً شکسته شود.(8) ضمن آن که هاشمی نحوه برخورد دومخردادیها را نیز فراموش نکرده است.
افراطیون دومخردادی از همان آغازین روزهای تکيه زدن بر پُستها و جايگاههاي اجرايي و سپس تقنيني و کسب قدرت سياسي، تخريب برخی شخصيتهاي درجه اول نظام وسياهنمايي درباره تمامي فعاليتهاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي انجام شده توسط ايشان را در دستور کار قرار دادند. دراين ميان، بارزترين و برجستهترين فردي که مورد انواع مختلف تخريب، سياه نمايي و هتاکي افراطيون اصلاحات قرار گرفت، هاشمي رفسنجاني بود.
اوج این اقدامات «ماکیاولیستی» که نشاندهنده ميزان و عمق نفرت و کينهتوزي افراطيون اصلاحات در مورد هاشمي است در جریان ثبتنام او برای شرکت در انتخابات مجلس ششم خود را نشان داد.
اعضای جبهه مشارکت و روزنامههاي دوم خردادي در آن زمان برخوردي بسیار تُند و در برخی اوقات ناجوانمردانه با آقای هاشمی داشتند و از آنجا که ريشه برخي از اتفاقات و رخدادهاي پس از دومخرداد ( از جمله مسئله قتلهاي زنجيرهاي و اقداماتي که سعيد امامي و دوستانش در وزارت اطلاعات در زمان رياست جمهوري هاشميرفسنجاني داشتند) را در نوع مديريت جناب هاشمي ميدانستند، به طور مداوم ايشان را به عدم شفافيت در مواضع خود متهم ميکردند. به طور قطع، جوي که عليه جناب هاشمي ايجاد شده بود تا حدود زيادي وامدار موضعگيري روزنامههاي «صبح امروز» و «مشارکت» و درج مقالات «اکبرگنجي» تحت عنوان «عاليجناب سرخپوش» در نشريات دومخردادي بود. انواع و اقسام اتهامات در مورد هاشميرفسنجاني در روزنامههاي اصلاحطلب منتشر گشته، اين روزنامهها مصرانه از وي ميخواستند که پاسخگوي انتقادات باشد.
سیل تهمتها و اهانتهای دومخردادیها در سال 78، هاشمی را در وضعیتی قرار داد که نه تنها در انتخابات مجلس ششم، نفر سیام شد، بلکه با تداوم تهدیدات جریان دوم خرداد ـ که سرمست از پیروزی قاطع، خود را برای رد اعتبار نامه هاشمی آماده میکردند ـ اساساً مجبور به کنارهگیری از مجلس ششم شد. یادآوری کارنامه شیوه برخورد دومخردادیها با هاشمی و اظهارنظرهای افراطیون اصلاحطلب عليه هاشميرفسنجاني و عملکرد و سياستهاي وي، به زودی در قالب تحلیل جداگانه ای منتشر خواهد شد.
سناريوهای انتخاباتی جريان دوم خرداد
1) سناريوي ترديد:
سناريو تکراری «ترديد» این بار با اعلام زودهنگام نامزدي خاتمي براي شرکت در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري و طرح امکان حضور ميرحسينموسوي (نامزد هميشه غايب آنها) در انتخابات در مرحله اول و با سکوت ميرحسين موسوي و سخنان ضدونقيض «سيدمحمدخاتمي» در خصوص حضور يا عدم تمايل براي حضور در انتخابات (9) در مرحله بعدي کليد خورد و در روزهاي اخير ظاهرا حركت بر مسير اين سناريو براي خاتمي به پايان رسيده و براي «ميرحسين» ادامه دارد. هرچند در اين ميانه بازي خارج از قاعده كروبي و غيرقابل پيشبيني بودن «ميرحسين» به قدری کار را سخت کرده که هیچ معلوم نیست فرجام كار چگونه از آب در خواهد آمد.
صحنهپردازان دوم خرداد با اجرای سناریوی «ترديد» در پي اين بوده و هستند که ابتدا فقر مفرط نيروي پاي كار در اردوگاه دومخرداديها و عدم کادرسازي آنها را پوشيده نگه دارند، سپس با بزرگنمايي ترديد نامزدهاي اصلي خود (سيدمحمدخاتمي يا ميرحسينموسوي) براي حضور يا کنارهگيري از مبارزات انتخاباتي، اشکالاتي را به ساختار نظام جمهوري اسلامي منتسب سازد. سناريو نويسان دوم خردادي همانطور که «خاتمي» خود يکي دو بار در قالب شرطگذاري يا غير آن گفته، قصد دارند اين طور وانمود کنند که ساختار نهادهاي حکومتي جمهوري اسلامي امکان کار را از نامزد اصلي دومخرداد ميگيرد و لذا براي ورود به اين عرصه و غلبه بر اين مشکلات بايد از قبل چارهاي انديشيده شود.(10) اين سناريو که هر از چند گاهي با اعلام شايعه قطعيشدن حضور نامزدهاي مردد (خاتمي يا ميرحسين موسوي) از سوي اصلاحطلبان و سپس تکذيب همان خبر توسط خود آنها (11) و پس از آن اطلاعرساني ضدونقيض در مورد آنها تداوم مييابد (12) با اين بهانه که « نامزدهاي اصلي دومخرداديها (خاتمي و ميرحسينموسوي) به دليل مشهور بودن نياز به زمان براي تبليغ ندارند (13) تا جايي که امکان دارد زمان را به تعويق انداخته (14) و اين اهداف را پياده ميکند:
الف ـ حرکت از پله دوم:
در اين سناريو، جريان دومخرداد با فرار به جلو به جاي پاسخگويي نسبت به «گذشته پر از ابهام جريان دومخرداد» و توضيح در خصوص دلايل رويگرداني مردم از مدعيان اصلاحات، حرکت را از «پله دوم شروع کرده» و بازي را به زمين «آمدن يا نيامدن خاتمي(يا ميرحسين)» ميکشاند. در حقيقت تصميمسازان دوم خرداد با اين ترفند درصدد هستند جهت سئوالهايي که در جامعه براي افکارعمومي درباره «کارنامه جريان دوم خرداديها» مطرح است را به سمت و سوي پرسش از «زمان آمدن خاتمي (يا ميرحسين)» يا در صورت اعلام عدم حضور او «دلايل کناره گيري خاتمي(يا ميرحسين)» منحرف کند تا حتي در اين صورت هم جريان آنها به سلامت از ورطه پاسخگويي به مردم نجات يابد. بحثها و مناظراتي كه پيرامون نيامدن خاتمي براي «هاشمي نشدن و چهگوارا ماندن» يا لزوم آمدن او به عنوان «منجي دومخرداديها» ميشود، همگي در همين راستا ارزيابي مي شود.
ب ـ اختفاي هويتها زير شمايل:
اجراي «سناريوي ترديد» كه اكنون در مورد «ميرحسينموسوي» ادامه دارد بجاي چالش ميان هويتها، نزاع بين شمايلها را جايگزين ميکند. در اين سناريو، سعي وافري براي جلوگيري از شناخت مباني انديشه نامزد اصلي جريان دومخرداد و ارجاع دادن مردم به پيگيري اخبار حضور يا عدم حضور وي در انتخابات به چشم ميخورد. از آنجا که نمايش شمايل متفاوت از هويت واقعي نامزدها در «فضاي انتخاباتي مردد» بسيار ساده و سهلالوصول است، تصميمسازان دوم خردادي با «انگاره سازي» و «ديگرنمايي شمايل نامزدهاي انتخاباتي» ميکوشند «هويت و شناسنامه واقعي شمايلها» را زير غبار ترديدها پنهان کرده و «مناقشه بر سر حضور يا عدم حضور نامزدها»، را ترويج کنند. مخالفت با واکاوي فکري و هويتي حتي پرسش در خصوص خط فکري نامزدهاي مطرح شده در دل اين سناريو طراحي شده و دومخرداديها با شعار «نامزدهاي دوم خرداد معروفتر از آن هستند که نياز به معرفي داشته باشند»، به جنگ مخالفين ميروند. اين در حالي است که آشنايي مردم با طرز تفکر و شيوه عمل نامزدهاي دوم خرداد (حتي معروفترين آنها خاتمي، ميرحسين موسوي، کروبي) مربوط به لااقل 4 سال پيش و در هنگام زمامداري است. چه بسا که آنها در طول اين ساليان و در طي زمان دوري از قدرت به نتيجهگيريهاي جديدي رسيده باشند که با انديشه گذشته آنها متفاوت و هويتي جديد برايشان فراهم کرده باشد که اساسا صدوهشتاد درجه نسبت به گذشته آنان تفاوت داشته باشد. حتي ممکن است هويت برخي از نامزدهاي انتخاباتي آنها (نظير ميرحسين موسوي) ثابت باقي مانده باشد و از اين جهت چالش هويتي عظيمي با ساير گروههاي مدعي اصلاحطلبي که در طول ساليان گذشته دست از برخي عقايد انقلابي خود برداشتهاند رقم بخورد. با اين حال اين «سناريوي ترديد» هدف خود را «اختفاي هويت اصلي نامزدها» با «انگارهسازي» و «ديگرنمايي شمايلها» قرار داده است.
ج ـ انجماد حريف:
تصميمسازان دوم خرداد با استفاده از سناريوي «ترديد» جبهه رقيب را به جبههاي منجمد تا زمان پايان سناريوي ترديد، تبديل ميكنند. از آنجا که به اعتقاد سناريونويسان دومخرداد، تصميمگيري اصولگرايان درباره نحوه ورود به انتخابات آينده رياستجمهوري و کثرت يا وحدت نامزد انتخاباتي آنها، وابستگي مستقيم و تنگاتنگي با حضور يا عدم حضور خاتمي يا ميرحسينموسوي در کارزار انتخاباتي دارد، پيادهسازي سناريوي «ترديد» به احتمال زياد ميتواند جريان اصولگرا را به عنوان حريف اصلي دوم خرداديها تا پايان اين سناريو در حالتي منجمد (يا حداقل منفعل) نسبت به تصميمات دومخرداديها نگه دارد. در چنين حالتي «تصميمات انتخاباتي جريان اصولگرايي» خود را «منوط به تصميم دومخرداديها» خواهد دانست و در اين حالت در حقيقت «سناريوي ترديد» اصولگرايان را «مردد» ميکند. جريان اصولگرايي در چنين حالتي نه ميتوانند به طور کامل و جامع از احمدينژاد حمايت کند و نه ميتواند نامزد ديگري را از ميان اصولگرايان مطرح نمايد؛ چراکه روشن است حضور چند کانديداي اصولگرا در برابر کانديداي واحد دومخرداديها (خاتمي يا ميرحسينموسوي) نتيجه جز شکست جبهه اصولگرايي ندارد. د ـ جلب مخاطب:
يقيناً بخش اعظمي از افكار عمومي با اجراي «سناريو ترديد» متوجه سيل اخبار انتخاباتي اردوگاه دومخرداد و خبرهاي پيراموني «بازي ميآيم، نميآيم» نامزد اصلي آنها براي انتخابات (خاتمي يا ميرحسين موسوي) خواهد شد و در اين ميان جريان خبري فعل و انفعالات اردوگاه اصولگرايان گُم خواهد بود. اين ترفند برگردان رخدادي است که در جريان انتخابات نهم رياستجمهوري براي دومخرداديها پيش آمد. در آن دوران اذهان عمومي و رسانهها به رغم فعاليت دومخرداديها، با تمام ظرفيت منتظر خارج شدن دود سفيد از دودکش اصولگرايان و اعلام نتيجه انتخاب کانديداي واحد شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب اسلامي بودند. اين اتفاق هيچگاه رخ نداد اما الگوي مناسبي براي تصميمسازان دومخردادي شد تا در تدوين «سناريوي ترديد» نيم نگاهي هم به «جلب مخاطب» براي جريان مدعي اصولگرايي باشند و از اين طريق براي مدتي اخبار انتخاباتي خود را در کانون توجهات قرار دهند.
ه ـ تست افكار عمومي:
تصميمسازان جريان دومخرداد که با مطرح کردن ترديدهاي انتخاباتي نامزد اصلي خود و زنده نگه داشتن احتمال نامزدي ساير کانديداهاي خود نظير كروبي، عارف، حسن روحاني، نجفي و .... در کنار خاتمي و ميرحسينموسوي همه مهرههاي خود در شطرنج انتخابات به جلو راندهاند، چند هدف را به طور همزمان دنبال ميکنند: اول سنجش محبوبيت کانديداهاي دومخردادي نزد افکار عمومي، دوم ارزيابي ميزان همذاتپنداري مردم با کانديداهاي مردد، سوم اندازهگيري قابليت نفوذ ترديدها و ابهامات مطرح شده جريان دوم خرداد در سطح جامعه و دست آخر مجابکردن طرفداران همه نامزدهاي دومخردادي به حمايت از نامزد نهايي جريان دوم خرداد.
و ـ گشودن قفل تحريم:
طرح ساير کانديداهاي دومخردادي در کنار کانديداي اصلي که بخشي از «سناريوي ترديد» است ممکن است به عنوان راه حلي دو مرحلهاي براي خارجکردن تحريميها از وضعيت فعلي استفاده شود. فراموش نکنيم که کشاندن پاي اقشار نااميد دومخردادي که با صندوقهاي رأي قهر کردهاند به صحنه انتخابات، آن هم به نفع کانديدايي که از سوي بدنه سياسي دومخرداد (که خود باني اصلي جدايي آنها بوده اند) معرفي ميشود، کار آساني نيست، مگر آنکه با تشکيل سبدي متنوع از نامزدهاي جبهه دومخرداد، ابتدا سعي شود با استفاده از قابليتهاي متفاوت هر کدام از نامزدها، دستهاي از تحريميها را راضي به نقشآفريني در جريان دومخرداد کرد. هر كدام از تحريميها به اميد اين نامزدها از «انفعال تحريمي بودن» خارج شوند، وارد كردن آنها به فرايند انتخابات گسيل کردن آنها پشت سر نامزد اصلي جريان دوم خرداد، کار چندان سختي نخواهد بود. آراي خاموش دوم خرداد از ديدگاه سناريونويسان دومخردادي، فرصتي براي بازگشت به مصادر قدرت است که بايد در همه برنامهريزيهاي دوم خرداد مد نظر قرار گيرد.
ز ـ رقص پا براي تحليل:
تصميمسازان جريان دومخرداد در روند پُرفراز و نشيب «سناريو ترديد» و هنگام طراحي بازي «ميآيم، نميآيم» خاتمي و «ميآيد، نميآيد» ميرحسينموسوي و حتي طرح نام ساير نامزدهاي انتخاباتي اين جريان به صورت تركيبهاي دو نفره و سه نفره (15) هدف جنبي ديگري نيز دارند. نامزدهاي متعدد جريان دومخردادي از يک سو با اجراي رقص پا و تغيير دائم نامزد اعلامي خود، ذهن رقيب را دچار اغتشاش ميکنند و از سوي ديگر جز به جزء واکنش جريان اصولگرايي در موقعيتهاي متفاوت را با يکديگر مقايسه ميکنند تا از تحليلهاي سياسي اصولگرايان مطلع شوند. اين تحليلها ميتواند «تبين فضاي کلي انتخابات» در شرايط مختلف، «نقد و بررسي نامزدهاي انتخاباتي دومخردادي، «آناليز لحظه به لحظه استراتژي جريان دوم خرداد» يا «برنامه عمل جريان اصولگرايي» در هنگام مواجه شدن با موقعيتهاي متفاوت از سوي دومخرداديها باشد که در هر صورت، مطلع شدن از آنها، کليد طلايي دومخرداديها براي شناخت فضاي کلي انتخابات، تلاش براي تطهير اشتباهات گذشته و اتخاذ مسير درست براي برنامههاي آينده خواهد داشت.
ح ـ مصالحه به قيمت حذف شاهمهرهها:
با اجراي اين سناريو، تصميمسازان جريان دوم خرداد مهره اصلي خود را در شرايطي ناپايدار برابر مهره اصلي حريف نشان ميدهند و با استفاده از گزينه شرطي «اگر، آنگاه» کنارگذاردن گزينه مطرح شده را منوط به کنارکشيدن گزينه اصلي رقيب مينمايند (16) يا به عبارتي صحيحتر راضي به از دست دادن نامزد اصلي خود در قبال حذف نامزد اصلي رقيب ميشوند. اين حرکت در بازي شطرنج «وزير به وزير» نام دارد و معمولا از طرف بازيگر ضعيفتر براي از کار انداختن مهمترين مهره بازيکن قويتر به کار ميرود چرا که مهرههاي يکسان در دست بازيگراني با انديشه غير هم سطح، کارکردهاي متفاوتي خواهد داشت و ارزش مهره وزير در دست بازيگر متبحر، بسيار مافوق ارزش همان مهره در دست بازيگر ضعيفتر است. هر چند احتمال وقوع اين حرکت در «سناريوي ترديد» عادي به نظر ميرسد اما از آنجا که پيش از اين، برخي اصولگرايان در تحليلهاي خود، کنارکشيدن نامزد اصلي دوم خرداديها (خاتمي يا ميرحسين) را مقدمه حضور نامزدهاي ديگر جريان اصولگرايي در انتخابات ميدانستند، محول کردن وقوع آن (کنار کشيدن خاتمي يا ميرحسين) به کنار رفتن نامزد اصلي اصولگراها وضعيت فعلي را پيچيدهتر ميکند. در اين وضعيت، سرنوشت دو جريان و نامزدهاي اصلي آنها به هم گره ميخورد اما به دليل فضاي بياعتمادي ميان اين دو جريان، حتي اگر تصميم بر اين باشد که هر دو جريان نامزدهاي اصلي خود در انتخابات را کنار بگذارند، هر کدام از آنها منتظر طرف ديگر براي پيش قدم شدن در اين کار ميشود به گونهاي که احتمال موفقيت اين بخش از سناريو تا حدود زيادي کاهش مييابد. البته امكان ديگري هم وجود دارد كه نبايد نسبت به آن بيتفاوت بود و آن اينكه تصميمسازان دومخرداد بسان يك شطرنج باز ظاهرا غيرحرفهاي، تمام مهرههاي شطرنج را بدون هدف به ميدان آورده و از آشفته بودن صحنه شطرنج سوءاستفاده كنند. در اين صورت همه نامزدها به ميدان آمده، فضاي انتخابات پيچيده و مبهم ميشود.آنگاه دست تصميمسازان براي چانهزني و شرطگذاري براي كنار كشيدن نامزدهاي «زينت الانتخاباتي» هر دو جريان، باز خواهد بود. از اين طريق، تعيين كانديدا در جبهه رقيب مديريت خواهد شد.
ط ـ نامزد بلاگردان؛ سپر بلای جریان:
ممکن است جریان دومخرداد با خط بطلانکشیدن بر تمامی فرضیات، همچنان خاتمی را در ویترین اصلی خود به نمایش گذاشته و مانورهای انتخاباتی خود را روی این نامزد مردد متمرکز کند، اما در دقیقه نود، پس از آن که تمامی نقدها و سئوالات را حول یک نفر سوق داد، گزینه دیگری را طرح نموده و در حقیقت با جایگزینی مهره در سایه (نامزد اصلی)، او را سپر بلای جریان کند. اجرا شدن این پرده از سناریو، هر چند نامزد اعلامی را در معرض تضعیف و تخریب قرار میدهد، اما در نهایت جریان دومخرداد و «نامزد در سایه» را سالم از گذرگاه انتخابات رد میکند. در این سناریو ملزم کردن کاندیدای اعلامی به کنارهگیری، سختترین مرحله اجرا است، چرا که کمتر نامزدی حاضر به پذیرفتن انتقادات و «بلاگران شدن» به قیمت حفظ سلامت دیگر نامزد درون جناحی است. مگر آنکه صحنهگردانها از ابتدا، نامزد اعلامی را در جریان سناریوی واقعی قرار ندهند و پرده آخر را به شکلی برای او رقم زنند که «نامزد در ویترین» شرایط را برای ادامه کاندیداتوری مناسب نبیند.
2) سناريوي تهديد:
3) سناريوي تشنج:
4) سناريوي رفراندوم:
نشريه «عصر نو» ارگان رسمي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران در سرمقاله خود مي نويسد: «صحنه و عرصه واقعي سياست در ايران كنوني، آوردگاه دو گرايش متقابل در پيكره نظام جمهوري اسلامي است. يكي از اين گرايشها ميل به مطلقه و غيرمشروط كردن حكومت و شكل دادن يك ساختار اداري ـ سياسي هرمي منفرد براي آن است كه گردش قدرت در آن وجود ندارد و قدرت سياسي حتي از نظر شكلي نيز دچار دست به دستي معمول در نظامات مبتني بر راي اكثريت مردم نميشود. در كشور ما اين گرايش را اقتدارگرا و يا به قول خود اهل گرايش، اصولگرا ناميدهاند. گرايش دوم كساني را در برميگيرد كه به صورتي بنيادين به ناايستايي وضعيت حكومتها و تغير وضعيت و ماهيت آنها در طول زمان باور دارد و معتقد است تحولات درونزا و كنترل شده يك نظام سياسي به تكامل و ماندگاري آن ياري ميرساند. اين گرايش معتقد است امتزاج آگاهانه سنن حكومتي، اقتضائات فقهي و نظامات اجتماعي نوپديد يا مدرن (دموكراسي مبتني بر آزادي انتخاب و حق راي) بر بستر آداب و اخلاق و فرهنگ اجتماعي ما ميتواند سنتز مناسبي براي يك نظام حكومتي بومي و مناسب به دست دهد. اين گرايش خود را تحت نام اصلاح طلب جمهوري اسلامي تعريف كرده است. بديهي است اين تعريف همه نيروهاي بيرون از دايره اين دو گرايش در خارج و داخل ايران را مغفول نميگذارد، اما آنان را عوامل موثر يا درگير در آوردگاه ذكر شده نميداند.» (20)
5) سناريوي مظلومنمايي:
ظاهراََ هنوز هم بهترين حربه دومخرداديها براي جلب نظر مردم، «مظلومنمايي» است. اين سناريو در دوران دومخرداد تا حدودي مورد پذيرش مردم قرار گرفت اما از يك جايي به بعد، بخصوص از وقتي دومخرداديها زمام تمام امور اجرايي كشور را بدست گرفتند، مظلومنمايي آنها مضحك شد و ديگر حوصله مردم را بسر آورد. مردم ايران، عاشق دفاع از مظلومان هستند اما وقتي احساس كنند كساني مظلومينمايي را بعنوان يك حربه و ابزار سياسي برگزيدهاند، روي خود را به سوي ديگر بر ميگردانند! بيتوجهي مردم به تحصن نمايندگان مجلس ششم در اعتراض به ردصلاحيتشان نشان داد كه بليط مظلومنمايي ديگر سوخته و كاربردي ندارد. اما همچنان اين حربه مورد استفاده وسيع دومخرداديها است!
6) سناريوي بحراني نشان دادن:
متاسفانه در اين سالها، بيگانگان به صورت بيسابقهاي به بهانههاي متعدد در موضعگيريها، بيانيهها، انعقاد پروتكلهاي همكاري و كنفرانسها در امور داخلي كشور مداخله كردهاند. برخي صريحاً حمايت خود از دومخرداديها را در برابر اصولگرايان در انتخابات و حتي گاهي حمايت از نامزد مورد نظر را رسما اعلام كردهاند.
تصميمسازان دوم خرداد در اين سناريو احتمالا از تيترهايي نظير «نامه اوباما به مردم ايران بعد از انتخابات رياست جمهوري نوشته خواهد شد»، «اتحاديه اروپا براي گسترش مناسبات خود منتظر نتايج انتخابات رياست جمهوري است» و.. استفاده خواهند برد. (21)
7) سناريوي تشکيک:
دبيرکل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي نيز در اين زمينه ميگويد: «ما نگران آرا هستيم و آن را بارها در جريان انتخابات اعلام کرديم و اينکه يک حزب به شکل گسترده نميتواند بر جريان برگزاري انتخابات نظارت کند، يک ضعف محسوب ميشود اما متاسفانه همه ابزارها در دست جناح رقيب است. ما به تنها چيزي که اميدواريم اين است که حضور گسترده مردم در انتخابات و اختلاف آشکار راي اصلاحطلبان با ساير رقبا، مانع تخلف شود چنانکه در سال 76 نيز اختلاف بسيار زياد آقاي خاتمي با رقيب خود توانست زمينه تخلف را به هم ريزد. من نگفتم نگراني از آرا جدي نيست يا با حضور آقاي خاتمي تخلف از بين ميرود بلکه معتقدم شايد تشديد هم بشود. اما معتقدم با حضور آقاي خاتمي و مشارکت گسترده مردم، فاصله آرا آنقدر زياد خواهد شد که تخلفات چارهساز نخواهد بود.(25)
پينوشتها:
1ـ هدايت آقايي عضو شوراي مركزي حزب كارگزاران: «كانديداتوري همزمان كروبي و خاتمي، جبهه اصلاحات را دوشقه ميكند. سردرگمي در ميان اصلاحطلبان باعث پراكندگي نيروها شده است». (خبرگزاري فارس؛ 14 بهمن 87)
2 ـ احمد زيدآبادي: «عبدالله نوري براي ورود به عرصه انتخابات در حال بررسي شرايط است. نوري در عين حالي كه عقيده دارد گزينههاي ديگر نيز بايد بررسي شوند، اما معتقد است اگر به اين نكته برسد كه بر فضاي كشور اثرگذار است، كانديداتوري خود را يك وظيفه اجتماعي ميداند.» (روزنامه آفتاب يزد؛ شماره 2492؛ 18آبان87)
ـ «عبدالله ناصري» عضو شوراي مركزي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي: «با احترام به همه افرادي مانند كروبي ، عارف، نجفي و همچنين ميرحسين موسوي، ولي خاتمي نامزد اصلي جبهه اصلاحات است» (خبرگزاري جمهوري اسلامي؛ 3 آذر ۸۷ )
ـ «محمدعلينجفي» عضو موسس حزب كارگزاران: «اگر خاتمي در انتخابات آينده حضور نيابد، از كروبي، ولايتي يا روحاني حمايت ميكنيم». (خبرگزاري فارس؛ 13 بهمن 87)
ـ «محمدهاشمي» در حاشيه همايش «دهه چهارم؛ ضرورت تعامل و تحول»: «در حال فكر كردن برای کاندیداتوری هستم». (خبرگزاری فارس؛ جمعه 27 دي 87)
ـ «محمدرضا عارف» در حاشيه همايش «مديريت و راهبردهاي فناوري اطلاعات و ارتباطات»: «يكي از نامزدهاي جبهه اصلاحات هستم، اما قائل به اجماع» (باشگاه خبرنگاران جوان؛ سه شنبه 11تير ماه 87)
ـ «مرتضی الویری»: «میرحسین موسوی در صورت نیامدن خاتمی کاندیدا خواهد شد».(خبرآنلاين؛ سه شنبه 10 دی 1387)
ـ «اسماعيل منتظري» نائب رئيس شوراي مركزي حزب اسلامي كار: «نامزدي حسينكمالي دبير كل حزب اسلامي كار به عنوان اصلي ترين نامزد حزب اسلامي كاربراي انتخابات رياست جمهوري دهم در شوراي مركزي حزب قطعي شد». (باشگاه خبرنگاران جوان؛ 9 تيرماه 87)
3 ـ «مصطفي کواکبيان» دبيرکل حزب مردمسالاري گفت: «اگر ميرحسينموسوي بيايد، حمايت اکثريت اصلاحطلبان و جمعي از اصولگرايان را خواهد داشت». (خبرگزاري كار(ايلنا)؛ 25 آبان 1387)
4 ـ «دکتر عليرضا بهشتي»: «اصلاحطلبان برخي از ساز و کارها را مغفول گذاشتند و از تمامي ظرفيتهاي ساختاري استفاده نکردند و همچنين توجه آنان به اقشار مختلف جامعه و سياستهاي اقتصادي مربوط به اين بخش يا حضور دين در جامعه كه در دوره اصلاحات با فراز و فرودهايي همراه بود از جمله نقدهاي آقاي مهندس موسوي بود؛(ضميمه روزنامه اعتماد؛ 1 بهمن ۱۳۸۷)
ـ «حسن صادقي» عضو هيئت اجرايي خانه كارگر: «ميرحسين جلوي تندرويهاي درون اصلاحات را ميگيرد. (خبرگزاري فارس؛ 5 بهمن 1387)
5 ـ «سيد محمد خاتمي» در ديدار با گروهي از مردم قم:«متأسفانه مهندس موسوي هنوز به تصميم نرسيدهاند و در اين زمينه تأملاتي دارد؛ اگر مهندس موسوي به هر دليلي نيايد، من با اينكه مشكلات اين راه را رصد كردهام و ميدانم؛ بايد دل به خدا بسپارم و در عرصه بيايم. (12 بهمن 1387)
6 ـ «كروبي» در ديدار با جوانان و دانشجويان حزب اعتماد ملي: «با تمام وجود ايستاده و صحنه را خالي نميكنم».
(خبرگزاري فارس؛ 13 بهمن87)
7 ـ «مصطفی درایتی» عضو شوراي مرکزي حزب مشارکت : «استقبال هاشمی از کانديداتوري خاتمي به صورت علني نخواهد بود اما از نظر جهتگيري يقيناً از آمدن خاتمي حمايت خواهد کرد»
8 ـ عضو شوراي مرکزي حزب کارگزاران سازندگي: «هاشميرفسنجاني در نظام سياسي ما در جايگاهي قرار دارد که هدايت و اثرگذاري او فراتر از جبهه دومخرداد است. (محمد عطريانفر، گفت وگو با ايلنا، 6 آبان 1387)
9 ـ « حجت الاسلام سيدمحمد خاتمي» در ديدار با اعضاي شوراي مركزي حزب مردم سالاري: «براي آمدن يا نيامدن به انتخابات رياست جمهوري آتي، مشغول مطالعه و فكر كردن هستم.»(خبرگزاری فارس، 18 آبان 87)
10 ـ رجوع شود به سرمقاله مجله «عصر نو» ارگان مطبوعاتی سازمان مجاهدین انقلاب در تاریخ 3 آذر 87 با عنوان دو شرط خاتمي؛ همچنین گفتگوی «آذر منصوری» معاون سیاسی دبیرکل حزب مشارکت، با پایگاه خبری «آفتاب» در تاریخ يكشنبه 10 شهريور 1387 با عنوان «مهمترین عامل تردید خاتمی برای حضور در انتخابات چیست؟ اگر شرایط عوض نشود تردید خاتمی به یقین تبدیل میشود» که در آن گفت وگو تصریح شده است: «تردید خاتمی برای حضور در انتخابات ناشی از حضور افراد یا گروههایی است که با اقدمات غیرقانونی و غیر شرعی به دنبال بی اثر کردن رای مردم هستند».
11 ـ «محمد سلامتي» دبير کل سازمان مجاهدين در گفتوگو با ايلنا در تاریخ 29 مهر 87 در واکنش به انتشار اخباري مبني بر اعلام قريب الوقوع خاتمي مبني بر عدم حضور در انتخابات، گفت: «انتشار اينگونه اخبار که با اهداف خاصي دنبال ميشود براي منفعل کردن خاتمي است ولي تا آنجا که من اطلاع دارم تمايل خاتمي براي حضور در انتخابات هر روز بيشتر ميشود و اين اميد در بدنه اصلاحات وجود دارد که وي به انبوه درخواستها براي حضور در انتخابات جواب مثبت دهد.»
12 ـ «میل خاتمی به حضور در انتخابات است.» (عبدالله ناصری عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی، ياری نيوز،6 ديماه 78)
«سيدمحمد خاتمي تمايل زيادي به حضور در انتخابات ندارد.» (هادي خانيكي عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت در دومين مجمع عمومی ستاد ملی جوانان حامی خاتمی، ياری نيوز، 20 ديماه 87)
13 ـ «خاتمی در جامعه از محبوبیت ویژهای برخوردار است و نیازی به تبلیغات زیاد ندارد» (محمد سلامتی ياری نيوز)
«اگر کانديداي اصلاحطلبان آقاي خاتمي باشد، نيازي به اعلام زودهنگام کانديداتوري وي نيست چرا که چهرهيي شناخته شده به شمار مي رود» (موسوي لاري، روزنامه اعتماد، 24 مرداد)
14 ـ اعلام نظرنهایی سید محمد خاتمی در خصوص حضور در انتخابات به تعویق افتاد. در حالی که انتظار می رفت سید محمد خاتمی نظر نهایی خود را در خصوص حضور در انتخابات، فردا و در چهارمین جلسه تبیین مبانی نظری اصلاحات اعلام کند، اعلام این تصمیم به تعویق افتاد. سید محمد خاتمی همانگونه که در گفتگو با اعضای هیات تحریریه نشریه «چلچراغ» اعلام کرده بود بنا داشت نظر نهایی خود را ظرف هفته جاری اعلام کند. اما به گفته منابع نزدیک به خاتمی، به دلیل برطرف نشدن برخی از نگرانیهای خاتمی در صورت حضور و عدم جمع بندی نهایی، اعلام نظر خاتمی به زمان دیگری موکول شد. پیش بینیها حاکی از آن است که تصمیم نهایی خاتمی در خصوص آمدن یا نیامدن در صحنه انتخابات به عنوان کاندیدا، اواخر دی ماه و یا حداکثر تا 22 بهمن ماه اعلام شود. (پايگاه خبری يارینيوز، ٩ دي ١٣٨٧)
ـ خاتمي تصميمگيري را به روزهاي آينده موكول كرد. سيد محمد خاتمي ابراز اميدواري كرد طي روزهاي آينده تكليف اصلاحطلبان روشن شود. وي در ديدار با مديرمسئول و اعضاي هيات تحريريه روزنامه دنياي اقتصاد گفت: «ترجيح من اين است كه نيايم چون فكر ميكنم آمدن ما براي كشور هزينه خواهد داشت ولي ان شاءالله تكليف طي روزهاي آينده مشخص خواهد شد. (روزنامه اعتماد؛ پنجشنبه 10 بهمن ماه 1387؛ صفحه 2)
15 ـ «رسولمنتجبنيا» قائم مقام حزب اعتماد ملي: «به احتمال قوي از ميرحسين براي تصدي مسئوليتي در كابينه دعوت خواهد شد». (خبرگزاري فارس 6 بهمن 1387)
ـ «محمدرضا راهچمني» رئيس هيات موسس حزب همبستگي: «معاون اول كروبي، قطعا ميرحسينموسوي خواهد بود».(خبرگزاري فارس؛ 1 بهمن 1387)
ـ «سيد شهاب الدين طباطبايي» رئيس شاخهجوانان حزب مشاركت: «ميرحسين معاون اولي خاتمي را رد نميكند». (خبرگزاري فارس؛ 2 بهمن 1387)
ـ «داريوش قنبري» عضو فراكسيون اقليت مجلس: «با توجه به همكاري ميرحسين و خاتمي، ميرحسين موسوي يقينا معاون اولي خاتمي را ميپذيرد». (خبرگزاري فارس؛ 2 بهمن 1387)
16 ـ در حاليكه برخي اصولگرايان اعلام كردهاند تصميم اين جريان براي اجماع يا تكثر به تصميم سيد محمد خاتمي براي حضور يا عدم حضور در انتخابات آتي مربوط است ، گفته ميشود خاتمي نيز تصميمش به تصميم اصولگرايان گره خورده است! به گفته منابع آگاه نزديك به جبهه اصلاحات، سيد محمد خاتمي در صورتي وارد ميدان ميشود كه مطمئن باشد اصولگرايان نيز بر روي احمدينژاد اجماع خواهند كرد و اگر بداند اصولگرايان گزينهاي غير از احمدينژاد را در انتخابات آتي ياري ميكنند وارد ميدان نخواهد شد. به عبارت ديگر يا خاتمي و احمدينژاد با هم مي آيند و رقابت ميكنند و يا اگر خاتمي نيايد، نشانه اين است كه احمدينژاد هم نخواهد آمد. به گفته همين منابع آگاه، علت اصرار خاتمي به رقابت با احمدينژاد اين است كه وي و بسياري از تحليلگران اصلاحطلب بر اين باورند تداوم رياست جمهوري احمدينژاد، آسيبهاي جبرانناپذيري به اقتصاد كشور وارد ميكند و موج نارضايتيها ممكن است سبب بروز مشكلات عظيمتري شود. لذا خاتمي به عنوان تنها نامزدي كه ميتواند به راحتي از سد احمدينژاد عبور كند وارد ميدان خواهد شد تا با تشكيل كابينهاي از اهل تخصص و مشورت با نخبگان و كارشناسان راههاي برون رفت از وضع بد اقتصادي موجود و افزايش ميزان رضايتمندي مردم از نظام را، مد نظر قرار دهد ... بدين ترتيب يا اصولگرايان از احمدينژاد ميگذرند و به نامزدي كارآمد ميرسند كه توان حل مشكلات كشور را داشته باشد و يا اصولگرايان اصرار ميكنند كه مردم چهار سال ديگر هم مشكلات را با روي كار بودن دولت نهم تحمل كنند كه در اين صورت خاتمي وارد ميدان ميشود. به هر صورت حاصل عدم ورود يا ورود خاتمي به عرصه انتخابات رياست جمهوري ، پايان چهار سال رياست جمهوري پر حرف و حديث محمود احمدينژاد خواهد بود. (پايگاه اطلاع رساني اصلاحات، ۹دي ۱۳۸۷)
17 ـ «علی باقری» عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی: «اگر خاتمی نیاید، شاید سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از مشارکت در انتخابات و معرفی کاندیدا کنارهگیری کند». (خبرگزاري مهر، ٣ دي ١٣٨٧)
ـ «عرب سرخي»: «خاتمی در پی کسب موافقت نهادی نیست اما اگر کسانی در مدیریت نظام تصمیم بگیرند که مانع از حضورش شوند تکلیف از وی ساقط است».(پايگاه خبری ياری، ٢٢ دي ١٣٨٧)
18 ـ «محمد سلامتي» دبيرکل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي درباره برنامه اصلاحطلبان براي ممانعت از دخالت نهادهاي غيرمسوول در بخشهاي مختلف انتخابات، تاکيد کرد: «تنها کاري که از دست اصلاحطلبان بر ميآيد، افشاگري است». (خبرگزاري كار، ايلنا، 2٠ آذر1387)
19 ـ «محسن آرمين»: «رد صلاحیت شخصیتهایی مثل خاتمی، هزینه سنگینی را بر برگزاركنندگان انتخابات تحمیل میكند و چنین اقدامی به معنای عدم صلاحیت مسوولان كنونی برای برگزاری انتخابات است.» (روزنامه كارگزاران،17 مرداد، 1387)
ـ «محسن آرمين»: «رد صلاحيت خاتمي ممکن نيست و هيچ کس توان رد صلاحيت وي را ندارد، زيرا رد صلاحيت خاتمي هزينه آنچنان سنگيني را بر آنها تحميل ميکند که قادر به تحمل آن نيستند و اساساً انتخابات را از مشروعيت مياندازد». (خبرگزاري ايلنا ـ 30 مرداد 87)
20 ـ سرمقاله نشريه عصر نو 3/9/87
21 ـ «بهزاد نبوي»: «امروز نجات کشور از وضعیت بحرانی موجود مطرح است و اساسا ضرورتی ندارد دنبال ایدهآلهایمان باشیم و یا ببینیم با شرکت در انتخابات چقدر میتوانیم به آن ایدهآلها تحقق ببخشیم؟ بلکه باید درصدد باشیم نامزدی را معرفی کنیم که بتواند کشورا را نجات دهد و به دنبال پیروزی وی که همان نجات کشور است، باشیم».(گفتوگو با سايت باران؛ ۱۲ مهر ۱۳۸۷)
ـ «دکتر سید محمد صدر»: «اوضاع کشور روز به روز وخیم تر میشود و به لحاظ سیاست خارجی، سیاست داخلی، اوضاع اقتصادی و وضعیت اخلاقی به طرف سراشیبی بدی میرویم». (گفتگو با پاگاه خبری ياری)
22 ـ «مرتضي مبلغ» معاون سياسي وزيرکشور در دولت دومخرداد پيشنهاد کرد براي صيانت از آرا در انتخابات دهم رياست جمهوري، اصلاحطلبان با اصولگراياني که معتقد به آراي مردم هستند، سازماني براي اين هدف تشکيل دهند. (گفتوگو با ايلنا ـ 2 دي 87)
ـ «فيضالله عربسرخي»: «همه نيروها و حتي بخشي از نيروهاي اصولگرا نيز نگران برگزاري سالم انتخابات هستند زيرا دستگاه اجرايي با بخشي از اصولگرايان همراي است و بخش ديگر نگران هستند و اکنون اين نگراني افزايش پيدا کرده است. (گفت و گو با ايلنا، 7 دی 1387)
ـ «سیدحسین مرعشی» سخنگوي حزب کارگزاران سازندگي: «تنها راه صيانت از آرا، حضور با شکوه مردم در پاي صندوقهاي راي است كه راه را بر هر نوع بدخواهي و انحراف ميبندد». (خبرگزاري كار ايران، ايلنا، 8 دي 87)
ـ «فاطمه راکعي» عضو شوراي مرکزي جبهه مشارکت ايران اسلامي: «از طرح تشکيل کارگروه صيانت از آرا از سوي احزاب براي انتخابات آينده استقبال ميكنيم، چراكه بحث صيانت از آراي مردم ماموريت ملي احزاب است. (گفتگو با ايلنا، ٩ دي ١٣٨٧)
23 ـ «سیدحسین مرعشی» سخنگوي حزب کارگزاران سازندگي: «مردم بايد اطمينان داشته باشند که رايشان درست خوانده ميشود تا پاي صندوق راي بيايند. بايد بدانند هرچه آنان ميخواهند، همان اتفاق ميافتد و امانت حفظ خواهد شد. هرچند ممکن است در جريان انتخابات خطاهاي کوچک و جزئي وجود داشته باشد اما اين خطاها بر سرنوشت انتخابات بيتاثير است و حضور مردم، فتواهاي صريح مراجع عاليقدر و احکام رهبر انقلاب، راه را بر کجانديشيها بسته است به اين معنا که تا امروز عليرغم وجود برخي مشکلات هرگاه مردم پاي صندوقهاي راي حضور باشکوهي داشتند، راي آنان به درستي خوانده شده است.» (خبرگزاري كار ايران، ايلنا، 8 دي 87)
24 ـ گفتوگوي محسن آرمين با ايلنا، 26 ديماه 87
25 ـ محمد سلامتي، ضميمه اعتماد روزنامه اعتماد، چهارشنبه، 6 آذر 1387
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}